متوجه شدهام گاهی در موقعیتهای گوناگون عقربههای ساعت با سرعتهای متفاوتی از برابر اعداد عبور میکند. در مقایسه با لحظات شاد که انگاری بهسرعت پرندهای تیزتک عبور میکنند لحظاتی نیز هستند که انگاری مانند یک لاکپشتِ سنگین وزنِ چسبناک اصلاً خیال حرکت کردن ندارند.
پیش از برگزاری گرد همآیی 9 بهمنماه 1393 برای آگاهیرسانی و دعوت از مهمانها با چند روش اقدام شد. بهوسیله کارت دعوت، نصب پوستر، درج خبر در وبسایت فیروزبهرام و ارسال اس.ام.اس.
قرار بود من هم بهعنوان آخرین اقدام در تماسهای تلفنی برخی از فیروزبهرامیهای قدیمی (متولدین 1300 تا 1340 خورشیدی) را به مراسم دعوت کنم. پیش از آغازِ تماسها دلهره داشتم که اگر با شمارهای تماس بگیرم و متوجه شوم صاحب فرم مشخصات فوت کرده چه عکسالعملی نشان دهم و چه بگویم. بالاخره از همانی که میترسیدم اتفاق افتاد. در چهار مورد از تماسهای تلفنی متوجه شدم آقایان «بهرام شاه بهرامی»، «فرخ توانگر»، «سید محمد حجازی» و «پرویز خوروش» فوت کردهاند و چهار بار «لحظاتی مانند یک لاکپشت سنگین وزنِ چسبناک» را بهسختی تجربه کردم.
این گذشت تا در لحظات نخستینِ مراسم گرد همآیی پیامی به همراه چندین جعبه شیرینی و 30-40 عدد کارتپستال و یک نامه به دستم رسید. پیامی مهرآمیز و هم تأثربرانگیز از سوی سرکار خانم دکتر اقبال طاهری (همسر پرویز خوروش) که باهم میخوانیم.
یادآوری: روشن و بدیهی است که نام من تنها بهعنوان نماینده فیروزبهرامیها در اینجا آورده شده.
اما برخی نیز باوجود اشتیاقشان برای حضور در برنامه به دلایل گوناگون از عدم حضور خود عذرخواهی کردند که از میان آنها جالبتوجه است باهم فکسِ ارسالیِ آقای سید مهدی صدقی نژاد (متولد 1306) را ببینیم.
مطلب از: کامران فریدونی، بهمنماه 1393
مربی پرورشی دبیرستان و هنرستان ماندگار فیروزبهرام
تعداد مشاهده
(1372)
نظرات
(0)